قشر آسیب پذیر...
لکن مسیر ما از حوالی جابر شروع و ب سمت محله مستضعف نشین مرداویج ادامه میافت...
از خوشی یا بدی روزگار دیشب همزمان شده بود با شب اول .... ببخشد شب اول جشن برنامه هسته ای ...
از خوشی آب و هوا و ... ک بگذریم
نکته جالب برای ما اینجا بود ک در طول مسیر در شمال شهرمان ک الحمد الله و المنه همه ی مردم متمول شهر ساکن هستند، دریغ از یک بوق موتور گازی خسنه دهه 50 برای این جشن عظیم هسته ای...
امـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا
برعکس در حوالی محله مستضعف نشین مرداویج بالاخص مسیر های منتهی ب برج در غالب خیابان ها جشن و پایکوبی جماعت محروم و بسیار آسیب پذیر جامعه ک همگی سوار بر مرکب های چند صد ملیونی { :) } بودند بسی توجهمان را ب خود جلب میکرد...
واقعا تا امروز نمیدانستیم فشار تحریم ها اینقدر بر این جماعت شاسی بلند سوار زیاد است...!(خب مومن زود تر میگفتی)
هرجنداین موضوع نشان از یک شگفتی و شاید شکاف عجیب و غریب در جامعه ی ما دارد اما بساط صحبت کردن ما را تا حدود سحر پهن کرد...
چقد جامعه شناس های خوبی هستیم ما :) خودم و خانوم عین را میگوم...
پینوشت :
لااقل بگذارید متن توافق منتشر شود ببینید بین داده و ستانده اتان چ توازنی برپاکرده اند آنگاه رسم اهل ... را پیشه کن همشهری...
